آرشیو دیدگاه های دیگران

ای که گرفته صبر من این نام و اسمتبرده تمام هوش من کرب و بلایت افتاده ای در کربلا ای جان زینبباشد فدای راه تو این جان زینب از ظلم […]

ادامه ...

نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آیدنفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کردهو رقص باد با گیسوی تو محشر […]

ادامه ...

ای به سر نی، گهرافشانیَتقاری قرآن، سر نورانیت بشکند آن دست که از سنگ کینآیه نوشته است به پیشانیت هم‌سفر و هم‌دم و همراه منکشت غروب تو مرا، ماه من […]

ادامه ...

روایت زیر را که در کتب اهل سنت نقل شده است، حضرت زینب (علیها السلام) روایت کرده است:«أخبرنا أبو بکر محمد بن عبد الباقی عن أبو الحسن علی بن إبراهیم […]

ادامه ...

زینب ! بیار آب گلوی حسین را پر کن تو شور اشک سبوی حسین راظهر است و یک نسیم که آشفته می کند با دست هاش مشرق موی حسین رازینب […]

ادامه ...

کاروان می رفت اما کودکی جا مانده بود او در آغوش عطش در قلب صحرا مانده بود گر نمی دانست آیین اسارت را ولی ناز پرورد اسیران بود، اما مانده […]

ادامه ...

صبح ازل طلیعه ایام زینب است پاینده تا به شام ابد نام زینب استدر راه دین لباس شهامت چو دوختند زیبنده آن لباس بر اندام زینب استص: ۲۱۷مظهرصبر و شهامت […]

ادامه ...

حرم را در به در کردی و رفتیمرا بی بال و پر کردی و رفتی خودت گفتی نکن گریه برادرچرا پس دیده تر کردی و رفتی حرم با داغ تو […]

ادامه ...

با نام عشق، نام خدا، عشق نام تودارم شروع می شوم از فیض عام تو بر دست های هر که رسیدی دلش شکستغم را چکانده اند مگر بین کام تو؟ […]

ادامه ...

تا هست خدا در دل من کرب و بلا هستاز درد غمت گریه بی چون و چرا هست این دشت زیارتکده ی منظر توستبی روی تو عالم همه در آتشِ […]

ادامه ...