آرشیو از دیدگاه شعرا
-
0
شعر کاروان اسیران – منزل به منزل پا به پای نیزه ی تو
منزل به منزل پا به پای نیزه ی تواشکم روان چون گریه های نیزه ی تو لحظه به لحظه خون جگر ، آتش به جانمافتاد با آن آیه های نیزه […] -
0
رباعی وفات حضرت زینب (س) – خون بود زمین و آسمان در تب بود (محمدرضا سلیمی)
خون بود زمین و آسمان در تب بودخشکیده ترین واژه ی هستی لب بود یک مرد فقط حادثه را زیبا دیدآن مرد، امیر دردها، زینب بود -
0
اشعار روضه اسیران کربلا – کوفه رفتن به خدا، حال دگر می خواهد (محمد مهدی عبداللهی)
کوفه رفتن به خدا، حال دگر می خواهدزینبت، کسب اجازه به سفر می خواهد چاره ای نیست وَ باید بروم ای گل منخواهرت می رود و سایه سر می خواهد […] -
0
شعر پیام خون حضرت زینب در منقبت زینب
وقتی به دل داغ برادر ماند و زینب یک کربلا غم در برابر ماند و زینبوقتی شهادت حرف آخر را رقم زد غمنامه تنهای بی سر ماند و زینبوقتی خزان […] -
0
اشعار وفات حضرت زینب (س) – یک سال و نیم مانده غمت در گلوی من
یک سال و نیم مانده غمت در گلوی منهر روز و شب تویی همه جا رو به روی من در زیر آفتابم و تشنه شبیه تودنیا کشیده خنجر غم بر […] -
0
شعر شهادت طفلان حضرت زینب (س) – دو جوانمرد مهیا هستند (حسن لطفی)
دو جوانمرد مهیا هستنددست پروردۀ سقا هستند قدشان رفته به دایی هاشانچقدر خوش قد و بالا هستند شیرِ خاتون دو عالم خوردندشیرهای نر صحرا هستند گرد بادند و به هم […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – به نیزه به نیزه سر حبیب زینب
به نیزه به نیزه سر حبیب زینباسارت اسارت شده نصیب زینب بر او ستم رسیده قدش شده خمیدهواویلا واویلا واویلا واویلا ******سپر گشته بهرِ رقیه ی صغیره بوَد نهضت او […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – بر حنجرت سرنیزه تا بالاوپایین می رود
بر حنجرت سرنیزه تا بالاوپایین می رودانگارامواج صدا بالا و پایین می رود ماهی سرخ کوچکی با رقص تیر حرملهدر تُنگ دست ربنا بالاو پایین می رود می بینمش بی […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – بنی اسد متحیّر، ستادهاید همه
بنی اسد متحیّر، ستادهاید همهچرا به بحر تفکر فتادهاید همه برای دفن شهیدان کربلا، زن و مردز خانه سر به بیابان نهادهاید همه کسی نبود که رو سوی این دیار […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن
نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کننگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحم کن اگرچه غنچه ی بی آب، نشکفد امادرِ فردوس را بگشا، به روی من تبسم […]