آرشیو از دیدگاه شعرا
-
0
اشعار ولادت حضرت زینب (س) – باز آسمـونا چشـای پر ستاره دارنباز آسمـونا چشـای پر ستاره دارن
باز آسمـونا چشـای پر ستاره دارناز عرش خدا فرشته ها خبر میارن پرواز می کنن میان همه سمت مدینهتا سر رو پای خورشید کربلا بذارن از تو می گیریم ، […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – از کفر نیزه خواست که سر دربیاورد؛
از کفر نیزه خواست که سر دربیاورد؛تا آسمان خبر ببرد، سر بیاورد خورشید چند ماهه ی دست تو کافی است؛تا تیر کفر حرمله را دربیاورد یک سکه ی دو روست […] -
0
شعر وفات حضرت زینب (س) – امشب به سبک کرب و بلا گریه می کنیم (حسین ایمانی)
امشب به سبک کرب و بلا گریه می کنیمهمراه سیِّد الشُّهداء گریه می کنیم صاحب زمان گرفته عزا گریه می کنیماز داغ روح صبر و وفا گریه می کنیم مثل […] -
0
شعر ویژه کاروان اسیران کربلا – بس کن حسین سربه سر نیزه ها مکن
بس کن حسین سربه سر نیزه ها مکن بس کن حسین مادرمان را صدا مکن بس کن حسین هستی من سایه ی سرم بس کن حسین جان من و جان […] -
0
شعر کاروان اسیران – چه می خواهی ز جان من که می خوانی مرا از نی
چه می خواهی ز جان من که می خوانی مرا از نیتمام روزهای من به عشق روی تو شد طی دمی خواهم بغل گیرم سرت را ماه عشق مننشد امروز […] -
0
اشعار ولادت حضرت زینب (س) – کبوتـر دلم ، بـازم هـوایـیـه ، شهر عشقهکبوتـر دلم ، بـازم هـوایـیـه ، شهر عشقه
کبوتـر دلم ، بـازم هـوایـیـه ، شهر عشقهآخه میدونه که ، یه تیکه از بهشت ، تو دمشقه باز خدا قشنگی آفریده تو دلای کربلایی عیدهعیده عیده عیده شب شب […] -
0
اشعار ولادت حضرت زینب (س) – نماز عشق به پا می کنم به نام حسیننماز عشق به پا می کنم به نام حسین
نماز عشق به پا می کنم به نام حسینبه نای سینه نوا می کنم به نام حسین تو زینبی و همه قاصرند از وصفتکتاب عشق تو وا می کنم به […] -
0
شعر نوحه وفات حضرت زینب (س) – فلک بر عمه سادات، جسارت کِی رَوا باشد
فلک بر عمه سادات، جسارت کِی رَوا باشدکه هِجده محرم زینب، به روی نیزه ها باشد آه و واویلا آه و واویلا آه واویلا آه و واویلا «تکرار»**** بگو آیینه […] -
0
اشعار شهادت طفلان حضرت زینب (س) – دوباره در دل من خیمه عزا نزنید
دوباره در دل من خیمه عزا نزنیدنمک به زخم من و زخم خیمه ها نزنید شکسته تر زمن پیر دیگر اینجا نیستمرا زمین زده است اکبرم شما نزنید برای آنکه […] -
0
وفات حضرت زینب (س) – هیچ حرفی نزنی تا گله از غم باشد (ساجده جبار پور)
هیچ حرفی نزنی تا گله از غم باشدچشم هایت نکند چشمه ی زمزم باشد از سفر می رسی امّا چه بگویی، سخت ستارمغان سفرت غصّه و ماتم باشد شبی از […]